تو که احساس مرا این همه باور داری
می شود دست از این فاصله ها برداری
من از این فاصله در حد جنون دلگیرم
تو هم انگار از این فاصله ها بیزاری
گفته بودی که می آیی و منم منتظرم
وعده ات را به فراموش شدن نسپاری
من به اندازه یک عمر برایت مردم
تو هم انگار نه انگار که ما را داری
باز می گویم و انصاف تو را می خواهم
می شود دست از این فاصله ها برداری
دیوانه و دلبسته اقبال خودت باش
سرگرم خودت، عاشق احوال خودت باش
یک لحظه نخور حسرت آن را که نداری
راضی به همین چند قلم مال خودت باش
دنبال کسی باش که دنبال تو باشد
اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش
پرواز قشنگ است ولی بی غم و منّت
منّت نکش از غیر و پر و بال خودت باش
صد سال اگر زنده بمانی گذرانی
پس شاکر هر لحظه و هر سال خودت باش
جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر
من نه آنم که فریب تو خورم بار دگر
شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی
تو برو بهر علاج دل بیمار دگر
گو مکن غمزه او سعی به دلداری ما
زانکه دادیم دل خویش به دلدار دگر
بسکه آزرده مرا خوشترم از راحت اوست
گر سد آزار ببینم ز دل آزار دگر
وحشی از دست جفا رست دلت واقف باش
که نیفتد سرو کارت به جفا کار دگر
سه تار من...............
برچسب : نویسنده : hamedjoonim4 بازدید : 171